شهرآرانیوز؛ انگار فرانسه قرار نیست هیچ هنرمند ایرانی را زنده برگرداند. اولی اش عباس کیارستمی بود و حالا آتیلا پسیانی که قبلش هیچ کس فکرش را نمیکرد چهره درهم و تن رنجورش را در جشن تولدش ببیند. نمیتوانست سرپا باشد و با کمک دخترش و چندنفر دیگر پلهها را پایین آمد و روی صحنه ایستاد.
گفته بود در هر موقعیتی، حتی اگر بیمار باشد و ناخوش، میتواند حالش خوب باشد. میتواند نشان بدهد که هیچ خبری نیست و سر و مُر و گُنده است و آماده هر کاری. یک دلیلش همین بود که خیلی با جوانها بُر میخورد و دوستشان داشت، خیلی زیاد؛ اما متاستاز همه بدنش را درگیر کرده و تاب پسیانی را از بین برده بود.
آتیلا پسیانی بازیگر پرکاری بود. به هر قالبی میآمد. بی ریخت و نچسب و بدفرم هم نبود. کل حرف زدنش، شکل ایستادنش و میمیک صورتش طوری بود و طوری آموزش دیده بود که از پس هرکاری که به نمایش مربوط بود، برمی آمد؛ در تلویزیون، سینما، تئاتر و حتی موقع گفت وگوی زنده رادیویی! شاید برای همین بود که به مقوله آموزش در سینما معترض بود؛ از بازیگرهایی که یک شبه جلو دوربین میرفتند و از سیستم ناپخته آموزشی که کُند شده بود و اینکه «افرادی که صلاحیت دارند متأسفانه قادر نیستند در این سیستم کار کنند».
پسیانی با این همه شلوغی هایش، سالی یک بار، هرطور که شده بود، نمایش روی صحنه میبرد و تلاش میکرد به معنای دقیق خودش را ورزیده نگه دارد و تجربه کند. برای همین بود که بچههای تئاتر و آنها که به نمایش آوانگارد و تجربی دل بستگی بسیاری داشتند، پسیانی را پدر و الگوی خود میدانستند. او در ۶۶ سال زندگی ۷۶ فیلم سینمایی بازی کرد و ۴۰ نمایش را کارگردانی کرد. «حکومت زمان خان» اولین نمایش او در مقام بازیگر بود که سال ۱۳۴۶ و به کارگردانی رکن الدین خسروی روی صحنه رفت و سال ۱۳۵۷ با فیلم کوتاه «سکوت و سلام» به کارگردانی شاهرخ غیاثی جلو دوربین رفت.
او هیچ وقت به عنوان نقش اصلی در سینما ظاهر نشد، اما همان نقشهای دوم و سوم را آن قدر درخشان و کامل اجرا میکرد که دست کمی از کاراکتر اصلی نداشت و شاید برای همین بود که کارگردانها اخلاق تندش را تاب میآوردند و ترجیح میدادند در آثارشان حضور داشته باشد. نقش جعفر در سریال «زیر تیغ» و بازی هم زمان در دو نقش سریال «گم گشته» آن قدر استادانه اجرا شده بود که هنوز هم او را با همین رُلها میشناسند.
بهروز قریب پور، کارگردان پرآوازه تئاتر، در یادداشتی بعد از مرگ او نوشت: «من گواهی میدهم که آتیلا پسیانی هرچه بود و هرچه کرد، به خاطر عشق فوران زده تئاتر از جان و جسمش بود. خانه او گستره جهان نمایش بود و گواهی میدهم برای بسیاری از استعدادهای جوان، پدری و برادری کرد. میدانم کسانی سخت با او در جدال بودند و دشمنی شان را فریاد میکردند، اما همانها هم از مرگ این عاشق جهان نمایش اگر گریان نباشند، غمگین اند.»
پسیانی و گروه نمایشی که در آن بازی میکرد، اولین گروهی بودند که بعد از انقلاب در کنار مادرش، جمیله شیخی، اجرای برون مرزی داشتند و بعد از آن، آتیلا پسیانی با بهترین کارگردانان سینما و تئاتر ایران همکاری کرد. پسیانی البته هیچ وقت اهل جنجال و حاشیه نبود، اما یکی از نادرگفت وگوهای جنجال برانگیزش را یکی دوسال پیش با فریدون جیرانی انجام داد. آنجایی که گفته بود سریالهایی که بازی میکند را نمیبیند، چون کیفیت ندارند، چون همه شبیه به هم شده اند. نقل قولی که باعث شد همه از او بپرسند اگر از کیفیت بد آثار تلویزیونی آگاهی دارد، چرا در آنها بازی میکند؟
آتیلا پسیانی با بازی در «روز شیطان» به کارگردانی بهروز افخمی یکی از بهترین بدمنهای جذاب سینمای ایران را بازی کرد. او میتوانست در اوج سنگدلی، خون سردی خودش را حفظ کند و طوری وانمود کند که همه چیز تحت کنترل اوست و چند قدم از دیگران جلوتر است.
همین ویژگی، بازی او را در چشم مخاطبان متمایز میکرد و تأثیرگذار. هنوز هم خیلیها پسیانی را با بازی اش در این فیلم افخمی به یاد میآورند که نقش یکی از بهترین قاتلهای مرموز ایرانی را بازی کرد.
یک لهـجه تــرکــــی بامـزه و دیالوگهای دل نشین و به قاعده. پسیانی «تقی تاکسی» سریال «چاردیواری» به کارگردانی سیروس مقدم را به بهترین شکل ممکن اجرا کرد. سادگی اش و چالش هایش در تقابل با پسر معملش که جواد عزتی آن را بازی میکرد، از بهترین سکانسهای این سریال طنز تلویزیونی بود.